پارمیسا پارمیسا ، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

امید دوباره زندگی ما پارمیسا

بابا جونم روزت مبارک

ای کاش گذر زمان در دست من بود تا لحظه های شیرین با تو بودن را اینقدر طولانی میکرم که برای بی تو بودن وقتی نمیماند روزت مبارک بابایی   من و پارمیسا جان امسال یه جشن کوچولو برای بابا هادی گرفتیم پارمیسا واقعا عاشق باباشه خیلی زیاد درحدی که تا بابایش خانه باشه دیگه من تحویل نمی گیره   این هم نمونه اش دخترم درحال تزیین خانه برای بابا جونش این هم جیگر خانم با تم سبیلی ...
2 ارديبهشت 1395

نوروز 95 دومین سال نوکه عشقمون پیش ما است 19 ماهگی

رسیدن سال نو همیشه نوید بخش افکار نو، کردار نو و تصمیم های نو برای آینده است. آینده ای که همه امید داریم بهتر از گذشته باشد. در سال نو، 365 روز سلامتی، شادی، پیروزی، مهر و دوستی و عشق را برای شما آرزومندم. الهی مامان فدات بشمکه باورمنمیشه دختر گلیم دوساله که هفت سین می بینه دوساله که بهترین لحظه ها کنارمونه الهی قربون چشمات بشمکه تا سال تحویل شد من و بابا و باباجون حسین و مامان جون وعمو امیر همه به تو نگاه کردن می گن پارمیسا خیلی خوش روزی الهی فدات قدمهای خوشگلت بشم که اومدی تو زندگیمون وشدی امید ما ایشالله صدتا بهار کنارمون باشی حالا نوبت عکسهای خانوم خوشگلم با اینکه بچه ام تمام عید مریض بود ولی بازهم کلی عکسهای خوشگل داریم ...
21 فروردين 1395

18 ماه شد فرشته خانم من

فرشته خوشگل من پارمیسا خوشگلم 18 ماه شده بودنت همه چیز عوض می کندتو مدام روی بند بند تنم قدم میزنی ودراسمان دلم پرواز می کنی همین که نفس می کشی قدم میزنی می خندی برای من یعنی همه چیزتو تمام دنیای منی             ...
2 اسفند 1394

ولنتاین و 17 ماهگی عشقم

        زندگي آرام است، مثل آرامش يك خواب بلند. زندگي شيرين است، مثل شيريني يك روز قشنگ. زندگي رويايي است، مثل روياي ِيكي كودك ناز. زندگي زيبايي است، مثل زيبايي يك غنچه ي باز. زندگي تك تك اين ساعتهاست، زندگي چرخش اين عقربه هاست.         ...
25 بهمن 1394

امید زندگیم 16ماهه شده

الهی قربون چشمات بشم عسل خانم من که اینقد خانم و شیرین وجیگر میشی هرروز که بزرگتر میشی عشقم پارمیسا خانم مامان 16 ماه شده دیگه برا خودش حرف میزنه نظر میده مخالفت می کنه شیرین زبونی میکنه پارمیسا الان خیلی از کلمه ها را می گه مثل بابا -مامان -عمه -نه نه -صدرا -بده -اب به -به به -بله -نه- نی خوام (نمی خوام) -بابا جان- داداش -خاله -وسیلهه هاش بغل میکنه می گه منه -بهش می گم ببعی میگه بع بع -پیشی می گه میو میو -گاوه می گه (با دستش یه حالتی نمیدونم یعنی چی )می کنه  .اتل متل تولوته را می گه بازی می کنه غذای که دوست نداره بهش بده زبونش میاره میرون با یه حالتی می گه اه اه .باباش که از سرکار میاد سریع میدوه شلوارش براش میاره -چشماش و بینی...
1 بهمن 1394

نفس خانم 15ماهه

عشق خوشگل من شده 15 ماهه یعنی 450 روز از روزهای قشنگ 4 فصل زیبا را دیده  الهی فدای چشمات بشم خانم خوشگل مامان دیگه 15 ماهه شده بزرگ شده خانم شده دیگه کامل راه میره راه چی میدوه   پارمیسا جان الان فقط میگه بشین وباهام بازی نکن هیچ کاری نکن من هم همیشه باهاش می کنم هم با اسباب بازیهاش هم خودم بازی های جدید کشف می کنم   اربعین 94 امامزاده اقا علی عباس   پارمیسا جان را پایان15 ماهگی بردم بهداشت وزنش 10700 بود قدش 80 که خدا راشکر خیلی خوب بود   ...
2 دی 1394

نامه ای به عشق کوچولوم

پارمیسا جانم عشقم  امیدم  روزی که به دنیا امدی باور نمی شد این فرشته کوچولو برای من باشه باورم نمی شد خدا آرزویم را بر آورده کرده است. هرروز بزرگتر شدی با نگاهت مرا لحظه به لحظه عاشقتر کردی...   گفتی بابا...گفتی بده ..گفتی آب..بیا ....عمه ...به به ...دخترم نگاه کن مرا و بگو مامان...   و یک روز صبح زیبا بیدار شدم با صدای تو... ماما...................ماااااااااااااااااااااااااااماااااااا و صورتم از ریختن اشکی ناگهانی خیس شد و تو شدی تمام زندگیم... پارمیسای  شیرینم..پارمیسا امیدم پارمیسا آرزوم....تقصیر من نست که اینگونه عاشق و اسیر تو هستم.... دخترم دیگر از این زندگی چه می خواهم..جز دیدن رشد تو س...
15 آذر 1394

عسل خانم 14 ماه شده

عسل مامان دختر خوشگلم یک ماه دیگه بزرگتر شده الهی فدات بشم خوشگلم که اینقدر شیرینی وشیطون (برعکس قیافه مظلومت)   تازه بعد از یک سالگی هم خیلی بد غذا شدی که مامان ناراحت میکنی ولی من به هر طریقی  شده بهت یه کم میدم پارمیسا جانم دیگه کاملا راه میره فکرکنم روزی 10کیلومتر فدات بشم خوشگل مامان که تاتا می کنی ذوق داری   29/8/93 خانه بابایی احمد   پارمیسا خانم یه مدت سوار میز هوشش میشد که ما فهمیدیم خانم چرخ می خواد  که اینهم چرخش که خیلی هم دوستش داره وباهاش بازی می کنه     این هم پارمیسا خانم بعد از دیدن بخاری برای اولین بار   این که می گن دختر یعنی این برام تلویزیو...
3 آذر 1394

13 ماهگی امید زندگی

پارمیسا جان مامان 1 ماه از یکسالگیت گذشت دختر خوشگلم چرا اینقدر زود داری بزرگ میشی عشقم  الهی فدات بشم مهربون مامان می بینی اینماه با 8 روز تاخیر از ماهگردت دارم برات خاطره  می نویسم اخه برای محرم وعزاداری رفته بودیم شهرستان هیئت بیشتر از 10 روز هم من وپارمیسا موندیم که خیلی هم خوب بود هرشب با ننه ای و خاله اینها  میرفتیم هیئت تازه شام نذری هم می خوردیم که پارمیسا خیلی دوست داشت . یه خبر خیلی خوب هم اینکه پارمیسا جان چهارشنبه 29/7/94 یعنی 7 محرم خودش دستش از مبل برداشت و تنهایی چند قدم راه رفت الهی فدات بشم دخترم دیگه خودش می گه تاتا و یه کم هم راه میره ولی هنوز کامل نمیره پارمیسا خانم تازه کلی هم شیطون شده ولی هر...
9 آبان 1394