امید زندگی ما 9 ماه شد

پارمیسا جانم نفس مامان امید زندگیم 8ماه از روزهای خوب زندگیت گذشت خدا را شکر که این 8ماه خیلی خوب بود وپارمیسا جان هرروز بزرگتر خوشگل تر و باهوشتر وزرنگ تر می شه ورشدش هم عالی پارمیسا خانم دیگه بزرگ شده یاد گرفته که یه کاری مابین سینه خیز وپهاردست وپا بره یعنی خودش پرت می کنه وحرکت می کنه  (دد بگه مثلا بیرون که می خواد بره حوصله اش سر رفته .یا من که می خواد صدا کنه ماما می گه .نه نه می گه .به به می گه دیروز که داشتم به محمد مهدی قند میدادم نگاه بهم کردی و گفتی به به  الهی قربونت بشم تازگی هم داری بابا می گی نفس خانم دیروز تا حالا یعنی 1394/3/5 یادگرفته بابای کنه با دستش .عمری من تا براش اهنگ میزارم شروع می کنه نی نای کنه ودستش تکون میده ودرهر حالتیی هم که باشه بدنش تکون میده دیگه موش هم می کنی با صورتت پارمیسا خانم چند روز پیش که مامان جونش با ماهسان اینها اومده بودن خانمون موقعی که داشتن میرفتن بغل من بودی پاهات محکم بهم میزدی و گریه می کردی که بری هروقت هم رفتن کلی گریه کردی که باهاشون بری من یا باباهرموقع نگات می کنم ذوقی از ته دلت می کنه که من هزار بار خدا را شکر می کنم که تو را دارم.پارمیسا جان از تاریخ15/3/94 شروع کرد 4 دست و پا راه بره خوشگل مامان پایان 9 ماهگی وزن 9کیلوگرم و قدش 73 بود

خدایا شکرت به خاطر این نازخانم خوشگل که به ما دادی

÷