پارمیسا پارمیسا ، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

امید دوباره زندگی ما پارمیسا

11 ماهگی گل خوشگلم

1394/6/7 23:47
581 بازدید
اشتراک گذاری

پارمیسا خانم من 1ماه دیگه بزرگ شده واقعا این روزها و ماهها داره مثل برق وباد می گذره وگل خانم من هروز بزرگتر خانمتر وخوشگل تر میشی  وزن پارمیسا 9400 قد 75از این ماه شروع کردم به پارمیسا جان شیر پاستوریزه چندسی سی بدم که خدا را شکر دوست داره و می خوره

پارمیسا جانم این ماه حسابی اذیت شد اول که دندون های بالاش در اومدن وچند روز بیقرار و مریض بود بعدش هم یه سرماخوردگی حسابی گرفت که هنوز هم خوب نشده وسرفه می کنه بیشتراز 5 بار بردم دکتر ولی هنوز سرفه می کنه وبی قراره

این ماه یه روز خوب هم برای پارمیسا داشت روز دختر 25/5/94 روز دختر بود که ما برای فرشته کوچولومون یدونه جشن کوچیک گرفتیم

پارمیسا این ماه حسابی دورش شلوغ بود وبهش خوش گذشت یه مدت که ارشیا و اتنا خونمون بودن که حسابی با اتنا بازی می کردی و لی با ارشیا باهم دعوا می کردین بعد از اون هم عمه الهام با امیرصدرا و سارا جان اومدن خونمون که بازهم با سارا بازی می کردی ولی با صدرا باهم دعوا می کردین ولی درکل حسابی بهت خوش گذشت با بچه ها خد را شکر

این هم از 11 ماهگی پارمیسا خانم

   میز به خاطر پارمیسا جمع کردم حالا همش این مدلی

وقتی می خواد سیم تلویزیون بکنه و خراب کاری کنه تا صداش می کنم این شکلی خودش لوس می کنه

یه چند روزی گیر داده بود به این پریز که هم پریز از جاش کند وهم کاغذ دیواری کنارش

این هم چیدن حلقه هوش که هر رنگی که دوست داشته باشه می چینی هرچی هم میدیم دستش اگر دوست نداشته باشه چرت می کنه اونطرف

  وقتی که بابا هادی میره تو اتاق که کتاب بخونه یا کار انجام بده بعداز تلاش برای رفتن به اتاق و موفق نشدن اینجوری پشت دراتاق می خوابی گاهی دستت و گاهی پات از زیر در می فرستی تو که بابا هادی ناراحت می شه  و زود میاد می بردت تو اتاق خندونک

تو طول تابستان بعضی روزها من و پارمیسا خانم با هم میرفتیم پارک که با هم بستنی هم می خوردیم خیلی هم بهمون خوش می گذشت محبت

 

الهی فدات بشم که با وجود تو دیگه تنها نیستم

 

پسندها (1)

نظرات (0)