2سال و2ماهگی عشقم(ابان)
سلام عشق مامان الهی فدات بشم هر روز جیگر و جیگرتر میشی
الهی فدای ناز و اشفه هات بشم من
تو باغ بابایی احمد انار می کندیم پارمیسا جانی زرنگ بازی می کرد میکند می ریخت روی انارهای خودمون
دخترم نقاشه
چی بگم
خوشتیپ طلایی و جیگر مامان
خمیر نمکی درست کردم با زعفران و اب لبو و پودر کاکایو رنگ کردم ئخترم خمیر بازی می کنه با قالبهای شیرینی هم قالب میزنه
پرورش ماهی و کباب ماهی اراک پارمیسا که با ماهی ها عشق کرده بود
جانم فدای خنده هات عمرم
نفست بگردم عمری
الهی قربونت برم حاج خانم
رفتیم صالح اباد خرید اسباب بازی تو یه مغازه این کشهارا دید چون عمده فروشی بود تک نداد با گریه و اصرار جیگری مجبور شدیم یه بسته بزرگ این کشها را بخریم براش
بابایی حسن اباد قم دادگاه داشت ما هم رفتیم دنبالش تو پارک منتظر بابایی هستیم
منتظر بابام هستیم از دادگاه بیاد یخ کردیم