پارمیسا پارمیسا ، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

امید دوباره زندگی ما پارمیسا

عزیزم

Be easy to love Hard to break Impossible to forget آدمى باش كه دوست داشتنش آسونه شكستنش سخته و فراموش كردنش غيرممكنه تو وجودت واسه من یه معجزه ست مثل تو هیچ کجا پیدا نمی شه روز میلاد قشنگت می مونه توی تقویم دلم تا همیشه   ...
19 مهر 1397

اردیبهشت با بهشتم

دخترکم در حال بازی کنار سیل قهره میگه چرا اول به من نگفتی بشینم روی تخت بعد بقبه حواسش به پارکه اصلا نگاه نکرد عکس بگیرم دختر کیتی من وسط همه کیتی هاش باغ وحش من گفتم میترسه تازه یه دور کمش بود میخواست دوباره بره عصاره ی تمام مهربانی ها را می گیرم و از آن فرشته ای می سازم همچون “خودت”. دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ من به آن محتاجم ! امید زندگی منی دخترک شیرین زبانم فدای خوشگلی هات مهربونی هات شیطونی هات بشم من...
11 خرداد 1397

😍💋

چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند مشکلی گر سر راه تو ببندد تو بخند غصه ها فانی وباقی همه زنجیر به هم گر دلت از ستم غصه برنجد تو بخند امید زندگیمی عشقم...
20 فروردين 1397

خاطرات عشق من در بهار سال ۹۷

امید زندگی من ارزوی من در سالهای زندگی برای تو الهی ،،،،،،،،، قامتش را خم نگردان_ دوچشمش را ،، پر از شبنم نگردان_ نصیبش ،، خنده ای بر لب بگردان_ دلش را ،،،،، جای درد و غم نگردان_ خدایا ،،،،،، فال او را خوش بگردان_ از عمر ،،،،،،،،، نازنینش ڪم نگردان_ الهی ،،،،،،،،، اَحسَنُ الحالش بگردان_ پناهش باش و ،، بی محرم نگردان_ تو او را ،،،،،،، از بلا دورش بگردان_ مریض و ،،،،، در پی مرهم نگردان_ ز قلبش ،،،،،، غصه را بیرون بگردان_ اسیرش در ،،،،،،،تب و ماتم نگردان_ خدایا ،،،،، خالقا ،،،،، شادش بگردان_ گرفتارش ،،،،،،، در این عالم نگردان_ بهار سال ۹۷ بسیار زیبا و با شکوه مثل ۳ بهار قبلی ب ای دخترم شروع ش...
19 فروردين 1397

امادگی برای نوروز ۹۷

بهار نود و هفت سلام می دانم سرت شلوغ است و داری چمدانت را برای آمدن،آماده می کنی... خواستم بگویم میان باران و بوی عشق و شکوفه های رنگارنگ برای همه ی آدم ها یک دشت آرزوی برآورده شده بگذار توی چمدانت که امسال تا جایی که جا داشتیم دلمان شکست، اشکمان تپید، نگاهمان غرق انتظار شد. که امسالمان سال بغض بود، سال آه بود سال خداحافظی های سیاه بود... حالا که داری از راه می رسی توی آغوشت برایمان عشق بیاور توی چشمهایت برایمان اشک شوق بیاور. بهار نود و هفت عزیزم لطفا آنقدر خوب باش تا تمام روزهای سال به یمن آمدنت غصه ها را به در کنند، لطفا زودتر بیا که دلمان به آمدنت خوش است ...
20 اسفند 1396