پارمیسا پارمیسا ، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

امید دوباره زندگی ما پارمیسا

18 ماه شد فرشته خانم من

فرشته خوشگل من پارمیسا خوشگلم 18 ماه شده بودنت همه چیز عوض می کندتو مدام روی بند بند تنم قدم میزنی ودراسمان دلم پرواز می کنی همین که نفس می کشی قدم میزنی می خندی برای من یعنی همه چیزتو تمام دنیای منی             ...
2 اسفند 1394

ولنتاین و 17 ماهگی عشقم

        زندگي آرام است، مثل آرامش يك خواب بلند. زندگي شيرين است، مثل شيريني يك روز قشنگ. زندگي رويايي است، مثل روياي ِيكي كودك ناز. زندگي زيبايي است، مثل زيبايي يك غنچه ي باز. زندگي تك تك اين ساعتهاست، زندگي چرخش اين عقربه هاست.         ...
25 بهمن 1394

امید زندگیم 16ماهه شده

الهی قربون چشمات بشم عسل خانم من که اینقد خانم و شیرین وجیگر میشی هرروز که بزرگتر میشی عشقم پارمیسا خانم مامان 16 ماه شده دیگه برا خودش حرف میزنه نظر میده مخالفت می کنه شیرین زبونی میکنه پارمیسا الان خیلی از کلمه ها را می گه مثل بابا -مامان -عمه -نه نه -صدرا -بده -اب به -به به -بله -نه- نی خوام (نمی خوام) -بابا جان- داداش -خاله -وسیلهه هاش بغل میکنه می گه منه -بهش می گم ببعی میگه بع بع -پیشی می گه میو میو -گاوه می گه (با دستش یه حالتی نمیدونم یعنی چی )می کنه  .اتل متل تولوته را می گه بازی می کنه غذای که دوست نداره بهش بده زبونش میاره میرون با یه حالتی می گه اه اه .باباش که از سرکار میاد سریع میدوه شلوارش براش میاره -چشماش و بینی...
1 بهمن 1394

نفس خانم 15ماهه

عشق خوشگل من شده 15 ماهه یعنی 450 روز از روزهای قشنگ 4 فصل زیبا را دیده  الهی فدای چشمات بشم خانم خوشگل مامان دیگه 15 ماهه شده بزرگ شده خانم شده دیگه کامل راه میره راه چی میدوه   پارمیسا جان الان فقط میگه بشین وباهام بازی نکن هیچ کاری نکن من هم همیشه باهاش می کنم هم با اسباب بازیهاش هم خودم بازی های جدید کشف می کنم   اربعین 94 امامزاده اقا علی عباس   پارمیسا جان را پایان15 ماهگی بردم بهداشت وزنش 10700 بود قدش 80 که خدا راشکر خیلی خوب بود   ...
2 دی 1394

نامه ای به عشق کوچولوم

پارمیسا جانم عشقم  امیدم  روزی که به دنیا امدی باور نمی شد این فرشته کوچولو برای من باشه باورم نمی شد خدا آرزویم را بر آورده کرده است. هرروز بزرگتر شدی با نگاهت مرا لحظه به لحظه عاشقتر کردی...   گفتی بابا...گفتی بده ..گفتی آب..بیا ....عمه ...به به ...دخترم نگاه کن مرا و بگو مامان...   و یک روز صبح زیبا بیدار شدم با صدای تو... ماما...................ماااااااااااااااااااااااااااماااااااا و صورتم از ریختن اشکی ناگهانی خیس شد و تو شدی تمام زندگیم... پارمیسای  شیرینم..پارمیسا امیدم پارمیسا آرزوم....تقصیر من نست که اینگونه عاشق و اسیر تو هستم.... دخترم دیگر از این زندگی چه می خواهم..جز دیدن رشد تو س...
15 آذر 1394

عسل خانم 14 ماه شده

عسل مامان دختر خوشگلم یک ماه دیگه بزرگتر شده الهی فدات بشم خوشگلم که اینقدر شیرینی وشیطون (برعکس قیافه مظلومت)   تازه بعد از یک سالگی هم خیلی بد غذا شدی که مامان ناراحت میکنی ولی من به هر طریقی  شده بهت یه کم میدم پارمیسا جانم دیگه کاملا راه میره فکرکنم روزی 10کیلومتر فدات بشم خوشگل مامان که تاتا می کنی ذوق داری   29/8/93 خانه بابایی احمد   پارمیسا خانم یه مدت سوار میز هوشش میشد که ما فهمیدیم خانم چرخ می خواد  که اینهم چرخش که خیلی هم دوستش داره وباهاش بازی می کنه     این هم پارمیسا خانم بعد از دیدن بخاری برای اولین بار   این که می گن دختر یعنی این برام تلویزیو...
3 آذر 1394

13 ماهگی امید زندگی

پارمیسا جان مامان 1 ماه از یکسالگیت گذشت دختر خوشگلم چرا اینقدر زود داری بزرگ میشی عشقم  الهی فدات بشم مهربون مامان می بینی اینماه با 8 روز تاخیر از ماهگردت دارم برات خاطره  می نویسم اخه برای محرم وعزاداری رفته بودیم شهرستان هیئت بیشتر از 10 روز هم من وپارمیسا موندیم که خیلی هم خوب بود هرشب با ننه ای و خاله اینها  میرفتیم هیئت تازه شام نذری هم می خوردیم که پارمیسا خیلی دوست داشت . یه خبر خیلی خوب هم اینکه پارمیسا جان چهارشنبه 29/7/94 یعنی 7 محرم خودش دستش از مبل برداشت و تنهایی چند قدم راه رفت الهی فدات بشم دخترم دیگه خودش می گه تاتا و یه کم هم راه میره ولی هنوز کامل نمیره پارمیسا خانم تازه کلی هم شیطون شده ولی هر...
9 آبان 1394