پارمیسا پارمیسا ، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

امید دوباره زندگی ما پارمیسا

نامه ای به عشق کوچولوم

پارمیسا جانم عشقم  امیدم  روزی که به دنیا امدی باور نمی شد این فرشته کوچولو برای من باشه باورم نمی شد خدا آرزویم را بر آورده کرده است. هرروز بزرگتر شدی با نگاهت مرا لحظه به لحظه عاشقتر کردی...   گفتی بابا...گفتی بده ..گفتی آب..بیا ....عمه ...به به ...دخترم نگاه کن مرا و بگو مامان...   و یک روز صبح زیبا بیدار شدم با صدای تو... ماما...................ماااااااااااااااااااااااااااماااااااا و صورتم از ریختن اشکی ناگهانی خیس شد و تو شدی تمام زندگیم... پارمیسای  شیرینم..پارمیسا امیدم پارمیسا آرزوم....تقصیر من نست که اینگونه عاشق و اسیر تو هستم.... دخترم دیگر از این زندگی چه می خواهم..جز دیدن رشد تو س...
15 آذر 1394

عسل خانم 14 ماه شده

عسل مامان دختر خوشگلم یک ماه دیگه بزرگتر شده الهی فدات بشم خوشگلم که اینقدر شیرینی وشیطون (برعکس قیافه مظلومت)   تازه بعد از یک سالگی هم خیلی بد غذا شدی که مامان ناراحت میکنی ولی من به هر طریقی  شده بهت یه کم میدم پارمیسا جانم دیگه کاملا راه میره فکرکنم روزی 10کیلومتر فدات بشم خوشگل مامان که تاتا می کنی ذوق داری   29/8/93 خانه بابایی احمد   پارمیسا خانم یه مدت سوار میز هوشش میشد که ما فهمیدیم خانم چرخ می خواد  که اینهم چرخش که خیلی هم دوستش داره وباهاش بازی می کنه     این هم پارمیسا خانم بعد از دیدن بخاری برای اولین بار   این که می گن دختر یعنی این برام تلویزیو...
3 آذر 1394

13 ماهگی امید زندگی

پارمیسا جان مامان 1 ماه از یکسالگیت گذشت دختر خوشگلم چرا اینقدر زود داری بزرگ میشی عشقم  الهی فدات بشم مهربون مامان می بینی اینماه با 8 روز تاخیر از ماهگردت دارم برات خاطره  می نویسم اخه برای محرم وعزاداری رفته بودیم شهرستان هیئت بیشتر از 10 روز هم من وپارمیسا موندیم که خیلی هم خوب بود هرشب با ننه ای و خاله اینها  میرفتیم هیئت تازه شام نذری هم می خوردیم که پارمیسا خیلی دوست داشت . یه خبر خیلی خوب هم اینکه پارمیسا جان چهارشنبه 29/7/94 یعنی 7 محرم خودش دستش از مبل برداشت و تنهایی چند قدم راه رفت الهی فدات بشم دخترم دیگه خودش می گه تاتا و یه کم هم راه میره ولی هنوز کامل نمیره پارمیسا خانم تازه کلی هم شیطون شده ولی هر...
9 آبان 1394

12 ماهگی عشق من

سلام خوشگل شیطونک من ببین ماشالله چقد شیطون شدی که وقت نکردم وجرات ندارم یه دقیقه تنهات بزارم بیام برات خاطراتت را بنویسم برج 6 که شما 12 ماه بودی خیلی سرمون شلوغ بود حسابی اول اینکه اوایل شهریور عمه الهام با سارا و صدرا اومدن چندروز دیگه خونمون موندن 5 شهریور هم که عروسی پسردایی بابا هادی ورامین بود که رفتیم وپارمیسا خانم هم که حسابی خوابهاش کرده بود و خوش اخلاق بود از اول تا اخر میرقصید اون شب عروسی برای اولین بار بود که پارمیسا خانم دختر عموی خودش مهنیا خانم میدید جمعه یعنی 6/5/94 عمو محمد با ماهسان و زن عمواومدن ماهسان گفت من وپارمیسا را  باید ببرین باغ وحش ما هم رفتیم پارک ارم  که خیلی هم بهمون خوش گذشت ...
6 مهر 1394

تولد پرنسس کوچولوی یک ساله ما با تم رنگین کمان

روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است بهانه ی زندگیم تولدت مبارک   تولد پرنسس خانم با تم رنگین کمان برگزار شد فرشته کوچولو فقط می توانم برات بنویسم همه زندگی ما شدی با باز کردن چشمات به این دنیا   ...
31 شهريور 1394

11 ماهگی گل خوشگلم

پارمیسا خانم من 1ماه دیگه بزرگ شده واقعا این روزها و ماهها داره مثل برق وباد می گذره وگل خانم من هروز بزرگتر خانمتر وخوشگل تر میشی  وزن پارمیسا 9400 قد 75از این ماه شروع کردم به پارمیسا جان شیر پاستوریزه چندسی سی بدم که خدا را شکر دوست داره و می خوره پارمیسا جانم این ماه حسابی اذیت شد اول که دندون های بالاش در اومدن وچند روز بیقرار و مریض بود بعدش هم یه سرماخوردگی حسابی گرفت که هنوز هم خوب نشده وسرفه می کنه بیشتراز 5 بار بردم دکتر ولی هنوز سرفه می کنه وبی قراره این ماه یه روز خوب هم برای پارمیسا داشت روز دختر 25/5/94 روز دختر بود که ما برای فرشته کوچولومون یدونه جشن کوچیک گرفتیم پارمیسا این ماه حسابی دورش شلوغ بود وبهش خوش گذشت...
7 شهريور 1394

چهارمین مروارید

نفسی مامان 27/5/94 صاحب یدونه دیگه مروارید خوشگل شده پارمیسا جانم حالا 4دندونی خوشگله  حسابی هم دندونت تیزه چند روز پیش که سارا جان بغلت کرده بود دستش گاز گرفتی الهی بمیرم بچه را دستش داغون کردی من وبابا که دیگه هیچی کلا از دست گاز گرفتنت فراریم ...
29 مرداد 1394

دخترم روزت مبارک

  روزت مبارک دخترم ما امسال یدونه فرشته کوچولو داریم تو خانمون روز 25 مرداد روز فرشته های مهربونه که دختر من هم یکی از اونهاست  من خواستم این روز قشنگ برای دخترم ماندگار کنم  که همیشه یادش بمونه دختر عزیزم دوست دارم مامان     ...
25 مرداد 1394